نوشته شده توسط: امیرمنصورمعزی
از دیشب فکر می کردم که مگر می شود این دل نتواند خودش را از بدی ها پاک کند ودوباره بشود مثل روز اولش . کلی گشتم ، در آیات و روایات و اندوخته های ذهنی خودم تا خلاصه به یک نتیجه رسیدم . نتیجه ای که لااقل کمی موجب اقنای ذهنی ام را فراهم کرد . انقدر که بتوانم برای چراغانی کردن این وبلاگ دست به کار بشوم و چند کلمه ای برای رفقایی که به این وبلاگ سرمی زنند بنوسم تا شاید این تابوی نوشتن شکسته شود. اگرچه مطالبی که برای این مجموعه آماده کرده ام درباب موضوع صلاحیت است و ان شاء الله ازاین پس به طور هفتگی می توانید مطلب را دنبال کنید،لیک خشنودم که بهانه نیمه ی مبارک شعبان آغازین فعالیتم قرارگرفت.
خداوند به صراحت به ما ابلاغ کرده که مجاز نیستیم از رحمت او نا امید شویم و آشکارا در کتاب الهی وعده داده که از همه گناهان ما خواهد گذشت ، پس اگر ما این اراده را داشته باشیم که به اصلاح درون بپردازیم این زمینه برای ما مهیا است . بعد فکر کردم به این که خوب حالا از کجا باید شروع کند آدمی که اراده کرده برای جلب رضایت پروردگارش و پاک کردن دلش از آلودگی ها. خلاصه گشتم و گشتم تا یک راه کاری پیدا کنم بلکه دلم روشن بشود این شب ها وچراغان بشود و شادی کند ،آن هم شادی با معرفت برخاسته از احوال این شب ها . فهمیدم که شبهای خوب ، تولد ها ، شهادت ها ، شب های قدر و همه ی اینچنین ایامی، بهانه هایی هستند برای این که دل بینوا عیادتی از خود کند و احوالی از اوضاع خود بپرسد . بپرسد تا بداندکیست،کجا بوده و امروز کجاست . چه کرده وبا چه کسانی حشر ونشر داشته . حالا که از خودش احوال پرسی می کند شاید نوری از انوار آنهایی که به بهانه ایشان به عیادت خویش رفته در درون روشن شود . نوری که می تواند آن دل را دوباره به همان مسیری که باید در آن قرار می گرفت ولی سالهاست که بیرون افتاده هدایت کند . پس می خواهم دستم رابگذارم در دست همان که این شب ها را برابم بهانه قرارداد تا بلکه احوالی از خود بپرسم . با کور سویی که ته این دل روشن شده،شاید بشود چراغی روشن کرد و درچراغانی این شبها شرکت کرد . حالا بهتر می شود راجع به آنکه که بهانه ی این عیادت شده حرف زد. لااقل با خجالتی کمتر می شود گپ و گفت کرد.پس باشد این کور سو تا شبی دیگر که مریضمان بهتر شده باشه و احوالی بیشتر از خودش پرسیده باشد ،بلکه بتواند راجع به علت بقای هستی ، همان که این شبها همه براش چراغ روشن کردند ولی نمی دانند که اصلا اوست که روشن کننده همهی چراغ هاست حرفی بزنم . پس تا بعد .... بنده کمترین - امیرمنصوره معزی