نوشته شده توسط: کویر سبز
روزی که این وبلاگ را ایجاد کردم انگیزه ای قوی و هدفی مشخص داشتم هدفی که خود آن را مقدس می پنداشتم و گمان می کردم مسئولیتیست بر دوش من و همفکران من و من باید سهم خود را هر چند ناچیز به انجام رسانم در واقع هدف من از ایجاد این وبلاگ، فعالیت فرهنگی و گسترش فعالیت فرهنگی در بین قشر مذهبی و دامنه گسترده این رسانه بود... با خود می اندیشیدم چرا باید هنر و فی المثل هنر هفتم در میان اقشار مذهبی با اقبال کمی در میان باشد و تنها به موقع نتیجه گیری با تحلیلی ضعیف یا موافق باشد یا مخالف!
گاهی آنقدر موافق که اختلاس های چند میلیاردی را در سایه یک سریال مذهبی نبیند و تنها، محتوای ارائه شده رضایتش را برآورده سازد حتی اگر در پس پرده هزینه های گزافی از بیت المال پایمال شده باشد و گاهی آنقدر مخالف که هزینه های چند میلیاردی ساخت یک فیلم، با محتوای مخالف را نبیند چه بسا صرف این هزینه بر روی اثر، باعث قوت اثر شده باشد او تنها به محتوا می اندیشد چه این محتوا با پایین ترین ساختار فنی و هزینه های مالی پرداخته شده باشد و چه با هزینه های گزاف!
خوب می دانیم که در دنیای امروز در عرصه رسانه، سیاستهای بزرگ با بکارگیری بهترین ابزار و امکانات و آخرین شیوه های نوین، محتوای مورد نظر خود را با بهترین آثار ارائه می دهند اما با نهایت تاسف می بینیم که آثار فرهنگی، مذهبی با بکارگیری کمترین و مبتدی ترین ابزار و شیوه های فیلم سازی و با اختصاص بیشترین هزینه های بیت المال به راحتی از قشر مذهبی کام رضایت می گیرد در حالیکه در جناح مخالف و مورد نقد ایشان کارگردانان داخلی با بکارگیری بهترین ابزار و شیوه های فیلمسازی به ارائه قویترین آثاری با محتوای مخالف می پردازند که متاسفانه یا خوشبختانه بسیار درستکارانه از همه هزینه و امکاناتی که به کار گرفته اند بهره برده اند.
از سویی دیگر اکثریت غریب به اتفاق قشر مذهبی از فعالیت و تحصیل در عرصه هنر و رسانه به دلایل مذهبی و شئونات اسلامی امتناع می ورزد در حالیکه جناح مخالف بدون در نظر گرفتن این مسائل، پر شور و پر تلاش و شاید با هدف و انگیزه ای متفاوت به فعالیت مورد علاقه خود ادامه می دهد.
نیک می دانم که پا گذاشتن در این عرصه و تن دادن به این مشاغل چقدر برای دوستان مذهبی سخت و دشوار است اما آیا توقع دارید جبهه مخالف با اعتقادات و انگیزه ای متفاوت به خلق آثار مورد علاقه شما بپردازد؟! حال آنکه در عرصه رسانه مجازی هم آنقدر به خود زحمت نمی دهید تا در این وادی اندک تلاشی بکنید.
این موضوع نه تنها در عرصه هنر هفتم بلکه در دیگر وادی های فرهنگی و هنری هم سرایت پیدا کرده و ما به عنوان یک فرد مذهبی حتی نمی دانیم در چه خانه ای و با چه معماری باید زندگانی کنیم بی شک نیاکان ما به همه این چیزها اندیشیده اند. می دانستندکه رنگ و ظاهر خانه چگونه باید باشد تا ساکنان به سمت معنویات جاذبه و کشش بیشتری داشته باشند و یا تعداد پلکان فرد باشد تا با یگانگی و فرد بودن خالق هستی مخالف نباشد و یا جهات قبله در چه مواردی باید لحاظ شود.
همیشه دوست داشتم شیرینی و حلاوت ادغام دین و هنر را با دوستانم شریک شوم و آنچه نیاکان هوشمند و هنرمندمان؛ تیزهوشانه و هنرمندانه به آن پرداخته اند و ذره ای از آن غافل نشده اند در میان بگذارم. افسوس و صد افسوس که تلاشهای بی دریغ آنان با کم کاری و توجیهات ما رنگ می بازد
من تمام سعی خود را کردم تا وظیفه خود را در قبال این موضوع انجام داده باشم هر چند با امکانات اندک تا آنجا که دوستان می دانند این حقیر در این مدت حتی از دسترسی به ابتدایی ترین لوازم همچون کامپیوتر و اینترنت نیز محروم بودم اما با تمام این اوصاف کوشیدم تا اندک سرمایه فکری خویش را با دوستان تقسیم کنم غافل از آنکه دوستان به خواندن این مطالب رغبتی نشان نمی دهند. و با توجیه اینکه مطالب تخصصی است از خواندن و تحلیل و نظر دادن در مورد آن طفره می روند.
اگر شما همچون همیشه به این موضوعات به دید موضوعات تخصصی بنگرید چه کسانی زمامدار و میزبان فرهنگی می شوند؟!
اگر چه این حقیر اصلا" تخصصی در حوزه هنری و فرهنگی ندارم و همه آنچه که می نویسم؛ تنها، نتیجه مطالعات و کنکاشهای شخصی من می باشد پس چگونه اندیشه های فردی آماتور می تواند تخصصی باشد؟! حال آنکه من تمام تلاش خود را می کنم تا مطالب را بسیار ساده تر از آنچه در ذهنم می گذرد بر زبان بیاورم اگر این اطلاعاتِ بارها از صافی گذشته و خورد و نرم شده تخصصی است چگونه می خواهید به تماشای آنچه جناح مخالف برایتان می سازد تن دهید و نقد و هضمش کنید؟!
متاسفانه این توجیه تنها به خوانندگان معمول وبلاگ بسنده نمی کند بلکه به دبیران مجله پارسی بلاگ هم سرایت کرده طوریکهدر دوره چهارم و در طول دوره شش ماهه حتی خواندن 2 پست از مطالب این وبلاگ برایشان سخت می نماید و همچون خوانندگان آنرا تخصصی می خوانند.
در این میان، از تعداد انگشت شماری از دوستان هم که همیشه لطف آنان شامل حالم شده و مطالبم را با نهایت دقت و کامل خوانده اند و با نگاهی تیزبینانه و زیبا تحلیل کرده اند و حاصل این نگاه زیبا را در غالب نظر تقدیم نموده اند و بعضی دیگر از دوستان که هر چند تحلیل نکردند زمان گذاشتند و خواندند و نظری به یادگار گذاشتند تشکر می کنم
نوشته شده توسط: کویر سبز
چرا آثار باستانی مهم است؟!
آثار باستانی در دنیای امروز مدارکی است ارزشمند و مستدل بر هویت فرهنگی، مذهبی و تاریخی یک ملت تا آنجا که می توان دال بر آن تاریخ را نوشت و رقم زد زیرا در عهد قدیم که امکانات این دوره موجود نبود و حتی در بعضی اعصار کهن، خط و حکاکی پدید نیامده بود تا بتوان به اتکای آن تاریخ را ثبت کرد و حتی در اعصار پیشین که خط اختراع نشده بود چیزی به ثبت نمی رسید از اینرو زمان پیدایش خط را آغاز تاریخ نهاده اند و چون مردمان توانستند حکایت دوران خویش را بر سنگ و الواح حک نمایند ماندگار گشتند. سنگها و الواح حک شده را کتیبه می نامند که آثاری بسیار ارزشمند است اما از آنجا که در عهد باستان تنها اندکی از مردم از نعمت سواد برخوردار بودند تاریخ در مواقعی تنها به خواست و سلیقه پادشاهان نوشته می شد بنابراین اگر بخواهیم تاریخ را صرفا" بر اساس کتیبه ها و الواح بپنداریم بسیاری از رخدادهای تاریخ بر ما پوشیده می ماند و همچنین رازهای مردمان قبل از آن که خط نمی دانستند سر به مهر باقی می ماند پس باید راهی دیگر یافت تا از همه آنچه که در تاریخ رخ داده اطلاع یافت و از رازهای آن پرده گشود از اینرو بر آثار باستانی به عنوان مدارکی مستند دال بر مسائل مختلف می توان استناد کرد به عنوان مثال قدیمی ترین آثار آهنی و فلزی را می توان در غارها و تپه های باستانی لرستان یافت که از آن به عنوان آغاز عصر مفرغ نام می برند(1) و مردمان آنرا مردمانی تیزهوش و دانا در مهار طبیعت و بکارگیری معادن آهن به نحو احسنت می دانند یا به عنوان مثال قدیمی ترین آثار سفالی(2) را در جیرفت می توان یافت از اینرو هنرمندترین و زبردست ترین مردمان که توانستند هنرمندانه از مشتی خاک زیباترین و کارآمدترین لوازم مورد نیاز زمان خود را بیافرینند اهالی این دیار بودند و یا می توان به استناد قدیمی ترین فرش جهان؛ فرش پازیریک (3) که فرشیست ایرانی، ایرانیان را اولین متولیان و مبدعان این هنر دانست و یا ابداع و اختراع چرخ ریسندگی که به گفته محققان باستان شناس به عنوان مهمترین اختراع عهد قدیم که زندگی بشر را متحول کرد اختراع ایرانیان بود و یا یافتن چشم مصنوعی و جمجمه جراحی شده در شهر سوخته حکایت از پیشرفت علم و دانش و اوج گرفتن پزشکی در 5000 سال پیش در ایران دارد.
با توجه به زمان و مکان ابداع آثار می توان به نبوغ و فرهنگ مردمان آن زمان و آن دیار پی برد و همچنین از نحوهء زندگانی و آیین و مذهب آنان آگاه شد. به عنوان مثال ایرانیان همواره از پوششی کامل برخوردار بوده اند و حجاب نه تنها پس از وارد شدن اسلام که حتی پیش از آن نیز در آیین ایرانیان بوده آنچنانکه نقش برجسته های تخت جمشید همگی با لباسهایی فراخ و بلند و روبندهاو مقنعه هایی که بر چهره دارند حکایت از پاسداشت این آیین دارد اما آنچه که از دوره حمله یونانیان و حکومیت کوتاه آنان برجا مانده تنها مجسمه هایی است نیمه عریان که به مانند آن در یونان باستان بسیار یافت می شود.
بنابراین با دقت در آثار باستانی می توان به نکات ارزشمند و شگفت آوری دست یافت که تاریخ گذشتگان و نیاکان ما را روشن می کند پس چه نیکوست که ما هم در پاسداشت این آثار گرانبها و پر ارزش بکوشیم و دیگر به نقش برجسته های باستانی به چشم بت نگاه نکنیم و سنگ نزنیم و تخریب نکنیم.
به یاد داشته باشیم با ارج نهادن به آثار باستانی به تاریخ ارج می نهیم!
و خوب به یاد داشته باشیم که سرور و مولایمان علی علیه السلام همیشه بر تاریخ و خواندن آن مداومت داشتند تا آنجا که تاریخ را از زبانهای گوناگون ترجمه و مطالعه می کردند و بر آن توصیه داشتند.
و باز به یاد بیاوریم که کتاب آسمانیمان همواره ما را به تامل در زمین و آثار آن توصیه کرده است. قل سیرو فی الارض....(4)
پی نوشت: از آنجا که دوستان اصرار برساده نویسی این حقیر دارند در این پست سعی کردم تا به سادگی مطالب را بیان نمایم.
(1) 8000 سال قبل
(2) لازم به ذکر است تا همین چند سال پیش بین انهرین اولین تمدن بشری و آوردگاه این آثار سفالی می دانستند اما با تلاش فراوان و پرافتخار در چند سال گذشته آثار بسیرا ارزشمندی از کند و کاوهای جیرفت به دست آمد که نشان می داد آثار بین النهرین نیز از این مکان تولید و صادر می شده و در واقع چیرفت، قدیمی ترین تمدن باستان است که متاسفانه بیگانگان آن را انکار می کنند
(3) فرش پازیریک، فرشی است که دو هزار و پانصد سال پیش به عنوان هدیه از اطرف ایران به شاهزاده روسی داده شده است که این فرش بر روی تابوت شاهزاده روسی بعد از سالها توسط باستان شناسان روس از زیر خروارها یخ کشف شد.
(4) http://www.rasekhoon.net/Article/Print-49431.aspx و تفسیر آیات مربوطه
نوشته شده توسط: کویر سبز
مدفن دکتر شریعتی در کنار حرم حضرت زینب و در زینبیه شهر دمشق سوریه واقع شده است.
تصویر زیر تصویریست که در نگاه اول به چشم می خورد اما نزدیکتر که می رویم دست نوشته های زیادی از جملات دکتر شریعتی می بینیم که توسط ارادتمندان و بازدیدکنندگان مقبره به یادگار گذاشته شده است.
عکس زیر، تصویر دست نوشته یکی از بازدیدکنندگان از یکی از زیباترین جملات دکتر شریعتی است که با دوربین موبایل شخصی گرفته ام.
نوشته شده توسط: کویر سبز
تلخ بگو، راست بگو!
مدتهاست که می خواهم بنویسم اما موضوعی باعث شد تا دست نگه دارم موضوعی که خود، موضوع نوشته ام را عوض کرد. فکر می کردم اگر دست نگه دارم و از موضوعی که در نظر دارم چشم پوشی کنم با مدتی تأمل موضوعی که به آن دل خوش کرده ام دستم را خواهد گرفت و آنگاه که نوشتم آنرا با شوق به نوشته های وبلاگم اضافه خواهم کرد. اما حالا احساس می کنم با دست خالی آمده ام هر چند با دلی گرفته و ذهنی خروار خروار پر شده از سوال، سوالهایی.......
مدتیست سخت مجذوب تماشای سریالی از این جعبه جادویی عصرمان شده بودم. بله همینکه منادی رسالت بزرگ رسانه ملی است؛ تلویزیون!
شبهای اخیر سریالی از شبکه یک سیما پخش شد بنام یلدا که این حقیر به ظن خوش به آن می نگریستم و یلدا را از اینرو که در طولانی ترین شب سال باید به ذکر و یاد حسین و مصیبت او مشغول بود؛ منسوب به این سریال دیدم چه بسا می شد از ظن و گمان دیگری هم نگریست...
سریال یلدا مثلا به موضوع تعزیه پرداخته بود حال آنکه بیشتر به مسائل و اختلافات فامیلی و خاله زنیکه بازی های فامیلی پرداخته بود و تنها قسمت آخر آن هم در چند سکانس کوتاه به تعزیه پرداخته بود. موضوع تعزیه شاید، تنها محوری شده بود که اختلافات فامیلی و خاله زنیکه بازی ها را به آن وصل کنند و در نهایت اتمام این اختلافات را به خوش یُمنی تعزیه پیوند بزنند اما موضوع تعزیه محجور واقع شده بود و کمتر به آن پرداخته شده بود.
در تمام قسمتهای سریال پرداختن به سنتها و زنده کردن آنها با همت هر چه تمام تر به نمایش گذاشته شد گو اینکه پرداختن به سنتها چه منفی و چه مثبت، بسی گرانمایه و ارزشمند است آنچنانکه در پی نهادینه کردن آنها باید یافته های مثبت و پر بار امروزی نیز چشم بست و فقط، سنت را تنها راه ماندگاری مذهب و ملیت دانست حتی اگر این سنت؛ سنتی غلط و اشتباه باشد.
انکار نمی کنم که صحنه ها و نماهای خانه های قدیمی و حوضچه ها و گلدانهای شمعدانی لحظات مسرت بخشی را برایم رقم می زد اما آنجا که زنی لوله قلیان بر دهان می گذارد تا دم از سنت گرایی بزند (1) حال مشمئز کننده و چندش آوری به بسیاری از مخاطین چون من داد. هنوز صحنه های گزارش چند شب پیش از مضرات قلیان و عوارض آن تهیه شده بود جلوی چشمانم بود و هنوز صدای خبرنگاری که می گفت این سنت غلط باید ریشه کن شود در گوشم طنین انداز بود که تناقض آشکار رسانه ی ملی بر ذهنم نشست
مخاطبی چون من چگونه باید هضم کند این همه تناقض را ؟
و آیا اساسا" هر سنتی خوب است؟!
و آیا هر سنت دیرینه ای باید نهادینه شود؟!
پس اگر چنین است که قسمت اعظم کشورهای اروپایی که ریشه در تمدن بربریت داشته اند هم اکنون آنرا باید به تصویر بکشند و بر آن فخر بفروشند. همه ما می دانیم که بربریت قسمتی از تاریخ فرانسه و سوئیس است. آیا باید بربریت به تصویر کشیده شود و از آن به نکویی یاد شود؟!
آیا کارگردانان کشورهای این قسمت از تاریخ خود را روایت می کنند و به تصویر می کشند؟!
حسن میر باقری کارگردان این سریال گرچه به برادری و مشاوره کارگردان سریال فاخر «مختار» پشت گرم است اما ضعف فاحش فنی و علی الخصوص محتوایی حکایت از تازه کاری این کارگردان دارد گرچه داوود میر باقری هم در مختارنامه آنچنان قوی کار نکرد (2) و سیاه لشگری سپاه عمر سعد را چونان به تصویر کشید که به پای سیاهی لشگر جومونگ هم نمی رسید حال آنکه سریال جومونگ بسیار ضعیف بود که این خود شدت ضعف ما را در عمل می رساند و صد تاسف که از یک سریال کره ای نیز جا مانده ایم
جناب میرباقری مطمئنم نقدهای من شما را ناراحت نمی کند چرا که هر چند تلخ اما راست است و مصداق مضمون شعر پایانی شما می باشد...
تلخ بگو... راست بگو...
تا شب یلداست بگو....
تا نفسی هست بگو....
راستی شما که سنتی سازی را به همه بخش های سریال خود تسری داده بودید و حتی از وجود لاتهای عهد قاجار در این زمانه چشم پوشی نکرده بودید چرا از یک آهنگ سنتی در پایان این سریال استفاده نکردید تا با یک سریال سنتی و به اصطلاح خودتان مذهبی همخوانی بیشتری داشته باشد. نکند رقص لاتهای عهد قاجار (عزتی و نصرتی) زیر دست عباسخوان تعزیه (صادق) بیشتر با آهنگ پایانی همخوانی داشت تا موسیقی سنتی مذهبی فراخور یک هنر مذهبی بنام تعزیه در آخر باید بگویم که انتظاری بیش از این از این سریال داشتم و در تصورات خود سریالی شبیه سریال شب دهم را می دیدم که چه وصف ناشدنی زیبایی این هنر را به تصویر کشیده و چه زیبا در هر قسمت تعزیه ی داستانی از مظلومیت یکی از شهدای کربلا را به تصویر می کشید.... و چه ساده می اندیشیدم من که شبهای عزیزی چون اربعین را پای سریال شما به شبهای عزیز بیست و هشت صفر گره زدم
صد افسوس و صد تاسف
(2) به نظر اهل رسانه مختارنامه بیشتر با تبلیغات و حواشی صدا و سیما رنگ گرفت و بزرگ شد گر چه غنای محتوایی داستان که واقعیت تاریخ بود بیشتر از همه موثر بود. اما نمی توان از کارگردانی ضعیف آن نسبت به دیگر سریال های تاریخی از جمله امام علی (ع)، معصومیت از دست رفته و ... چشم پوشی کرد.
نوشته شده توسط: کویر سبز
به کجا چنین شتابان؟!
این روزها همه چیز عوض شده است؛ حتی ارزشها و حتی ابزارها و روشهای فرهنگی در ارائه ارزشها
وقتی برای جذب مخاطب حتی برای دفاع مقدس از موسیقی پاپ استفاده می کنیم. وقتی کاروان راهیان نور در کنار ساحل خلیج فارس از خوانندگان پاپ دعوت مینماید و با سور و سات و سلایق مورد پسند آنها مراسم اجرا می کند و مردم را جذب می کند چگونه می توان توقع تاثیری شگرف در آنان را داشت؟ چگونه می توان توقع داشت مردم، پیام جنگ و انقلاب را دریافت کنند؟
چگونه می توان توقع داشت پیام آن دلاورمردان توسط این خوانندگان پاپ و با موسیقی پاپ منتقل شود؟
آقایان محترم حتی اگر تمام صندلیهای کنار ساحل مملو از جمعیت شود و حتی اگر نمایشگاه کتاب رایگان راه بیندازید نمی توانید با این روش پیام جنگ و دفاع مقدس را به مردم القاء کنید.
اگر اینگونه مراسم ها نتیجه ای داشت کتابهای دفاع مقدس حتی به رایگان و با بن کتاب، تنها اثر جامانده در غرفه های کنار ساحل نمی بود.
و امروز در تهران، مراسمی دیگر و با حضور دختران بزک کرده تا بتوان قلب ملت را با اسطوره های جنگ و آرمان های انقلاب آشنا کرد. دست اندرکاران زحمتکش آن باید در حاشیه بمانند چرا که چادری دارند و صورتی خالی از هر نوع آرایش که با آن بتوان جذب مخاطب کرد.
سخنران حتما باید با برچسبی از پروفسور و دکتر حتی شده روشنفکری غربزده باشد و محتوای سخنرانی از تمام تاریخ ایران و جنگها و پیروزیهایش الا دفاع مقدس که در زمان خودمان رخ داده. انگار گفتن از ایران و تاریخش و نام بردن از حماسه های کوروش و داریوش تنها پز این آقایان است غافل از اینکه اگر حماسه ها و فداکاریهای هشت سال دفاع مقدس نمی بود این آقایان الان اینجا نبودند تا چنین نطق کنند.
جناب پروفسور! کرسی آزاد اندیشی و سخنرانی شما روی خون شهداء و استخوانهای تکیده مردانی بنا شده که در همین عصر جنگیده اند و جان داده اند. آنها بودند که با فداکاری و ایثار خویش این سرزمین را حفظ کرده و از تسلط اهریمن نجات بخشیدند. اگر سربازان و جوانان این عصر و سردارانی چون همت ها کاظمی ها نبودند و در راه دفاع از ایران زمین جان خود را نثار نمی کردند دیگر یادگاری از کوروش و سرزمینش باقی نمی ماند تا شما با افتخار از آنها یاد کنید.
اگر درایت و شجاعت کودکان و نوجوانانی چون حسین فهمیده نبود امروز شما نمی توانستید با این آرامش و امنیت سخنرانی کنید و منشور سازمان ملل و بند و تبصره هایش را اینگونه بیداد کنید که هیچ کودکی و نوجوانی در هیچ جنگی نباید فعالیت کند.
نمی خواهم کوروش و ایران و حماسه هایش را زیر سوال ببرم اما هرگز نمی خواهم که امام و سرادارن و همت ها و جهان آراهایش را که نه تنها ایران را بلکه جهانی را آراستند، از یاد ببرم.
من ایران را دوست دارم با همه حماسه هایش از رستم و سهراب زمان گرفته تا رستم و سهراب دیرین...
من ایران را با تمام تاریخش دوست دارم و نیک می دانم اگر حماسه های اسلامی عاشقانهء مردان زمانم نبود حماسه های دیرین و زیبای گذشته نیز از یاد می رفت.
من ایران را دوست دارم با کوروش و داریوش و رستم و سهراب هایش؛با هر آنچه در گذشته داشت و در حال و این سوی زمان و بزرگ مردی بنام خمینی و ارمغان بزرگش بنام انقلاب و پسوند زیبای ایران اسلامی!
آری من ایران اسلامی را دوست دارم و همانگونه که به ملیتم می بالم؛ به مذهبم هم می بالم و هیچ یک را بدون دیگری نمی خواهم چرا که می دانم اسلام در آغوش سرزمینی بنام ایران و ایرانیانی عاشق بنام شیعه در جهان طنین انداز شد.
من همانگونه که کوروش و حماسه های زیبایش را دوست دارم بزرگ مرد عصر خود امام خمینی را عاشقانه می پرستم
من همانگونه که به خاک وطنم می بالم و به ایرانی بودنم، به پسوند زیبای اسلامی و هویت شیعه می بالم.
ایرانی هم ملیت دارد و هم مذهب! و ایرانی برای من زیباست که با هر دوی اینها باشد. پس
زنده باد ایران اسلامی
(1) موسیقی پاپ آن هم با صدایی پر از غنا هرگز نمی تواند حس سلحشوری و شورانگیزی را در مخاطب ایجاد کند تا آنجا که حتی کشورهای اروپایی و غربی هم در سرودهای ملی و حماسی خود از این نوع موسیقی استفاده نمی کنند و با استفاده از سبک های غنی موسیقیایی سعی در ایجاد شور و انگیزه در مردم خود دارند.
پی نوشت: البته امیدوارم هرگز هیچ یک از ابعاد هویتی خود چه مذهبی و چه ملی خود را به فراموشی نسپاریم آنچنانکه گاه از این سوی بام یا از آن سوی بام بیفتیم. http://affair.parsiblog.com/Feeds/6706800/